هفته نامه ی آلمانی "دی سایت" (زمان یا زمانه) که به "معتبر" بودن شهرت دارد ، در شماره ی اخیر خود (7 آوریل 2011، ص.12) مقاله ی مختصری دارد از روزنامه نویس سرشناس و قدیمی مطبوعات آلمان، کریستیان اشمیت هویر، که در گذشته حیطه ی کاری اش اتحاد شوروی بود و اکنون حد اقل در این مقاله به کوبا پرداخته است.
مدخل مقاله تحولات کشورهای حاشیه ی جنوبی و عربی دریای مدیترانه است، و اینکه این تحولات چه بازتابی در کوبا دارد. نویسنده ی مقاله گزارش گونه ای از یک گفتگو با یوآنی سانچز، بلاگر نام آور کوبایی بدست چاپ داده است. مجله ی آمریکایی "تایم" یوآنی سانچز را که درس خوانده ی فلسفه است، در سال 2008 در میان صد بانوی پرنفوذ جهان ذکر کرده، افتخاری که موجب دریافت جوایز گوناگون بین المللی و چاپ آثارش در "جهان آزاد" شد.
خانم سانچز در این گفتگو ، که ما فقط گزارشی از آن را در پیش رو داریم تعبیر زیبایی را بکار برده است، بدین گونه که گویا شهابی پر از ذره های دمکراتیک به زمین برخورد کرده و این ذره ها دارند به سرعت در سطح زمین پخش می شوند و به جان دیکتاتوری های موجود افتاده اند. صد ها سال طول کشید تا برده داری برکنده شد، استعمار نیز بالاخره مجبور به عقب نشینی شد. اما مرده ریگ آن احتضار دردناکی دارد. اما اکنون چنانکه پیداست فقط سقوط یک شهاب دایناسورهای تمامیت طلب را دارد از بین می برد.
در ادامه نویسنده می پرسد" در رابطه با تصویرهایی که از میدان تحریر قاهره و استعفای مبارک دیده ای چیزهایی نوشته ای و اینکه تنگه ی سوئز و دریای کارائیب چندانی باهم ندارند". خانم سانچز پاسخ می دهد:"تاریخ و فرهنگ در کوبا و شمال آفریقا منظومه ی متفاوتی را خلق کرده اند.اکنون هر دو در برابر یک پرسش سرنوشت ساز قرار گرفته اند، که در اینجا قیاس های اقتصادی و مردم شناسانه معنایی برای آن ندارد. پرسش اینست که مردم تا کی می توانند نبود آزادی را تحمل کنند. در لیبی، در قاهره و کوبا حکمرانان کاریسماتیک، به خود و خلق هایشان قبولانده اند که تامین مجانی بهداشت و درمان و آموزش عمومی رایگان به حفظ دایمی قدرت منجز خواهد شد و کسی آنرا مورد پرسش قرار نخواهد داد.اما نسل کنونی در شبکه ای به هم متصل شده است و برایش این دستاوردهای سمبلیک تحفه ای نیست. هدیه ای نیست که تا ابد باید از بابت آن متشکر بود و آن را مورد پرسش قرار نداد."
چنانکه پیداست در اینجا ما با پدیده ای بسیار پیچیده ولی در عین حال شایعی روبروئیم. نخست اینکه ما تا حال نمی دانستیم که مردم کشورهای شمال آفریقا از "دستاوردهای سمبلیک" خود دلزده شده اند. اگر بتوان در مورد لیبی، آنهم در محدوده ی تنگی بتوان از چنین دستاوردهایی در مورد دیگر کشورهای شمال آفریقا سخنی بمیان آورد. بر خلاف آن اغلب تحلیلگران بر این عقیده اند که این تحولات ریشه های اجتماعی دارد و و ناسازی پوسته ی سیاسی با رشد اجتماعی یکی از علل عمده ی بروز شورش های خیابانی گسترده در اغلب این کشورهاست. البته نه در تمام آنها. نیروهای سیاسی فعال چنین اعلام می کنند که حکومت های استبدادی حاکم در این کشورها مانعی برای توسعه ی گسترده ی اجتماعی بوده و استقرار دمکراسی باید اهرم و ابزاری باشد برای براه انداختن ماشین تحولات، فراموش نکنیم بهبود زندگی مردم هدف هرگونه تحولی است. از جمله بهبود وضعیت بهداشتی و درمانی و آموزشی و الخ. اما در مورد کوبا وضعیت بکلی بگونه ای دیگر است و انسان بیاد "دوراهه ی زندانی" می اندازد.Gefangenendillema و یا Prisoners dillema مبحثی در تئوری بازی است که بنا بر آن دو زندانی زمانی شانس بیشتری برای در رفتن از مجازات دارند که سکوت پیشه کنند، ولی از آنجایی که هیچکدام از آنها مطمئن نیستند که دیگری واقعا سکوت خواهد کرد یا نه با به جان خریدن مجازات نازل تری به جرم اعتراف می کند. برای کوبا درست همین وضعیت صادق است که یا باید این "دستاوردهای سمبلیک" را از کف بدهد و "آزادی" مورد نظر خانم سانچز را بدست آورد و یا سکوت را پیشه کند و منتظر موقعیت بهتری بماند که در موقعیت کنونی نا مقدر می نماید.