۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

آیا این همان مریم فیروزی بود که می شناختید؟

از تماشای فیلم مریم فیروز در برنامه "آپارات" بی بی سی احساس ناخوشایندی به من دست داد.با توجه به اینکه این فیلم را بی بی سی به دنبال برنامه ی هفتاد سالگی بنیانگزاری حزب توده ایران پخش کرد هنوز برای من مسجل نیست که سازنده ی این فیلم کیست و با چه مجوزی موفق به ساخت آن شده اند. دیالوگ های پشت صحنه، که در پاره ای موارد با واکنش مریم فیروز مواجه می شد به نظر من زننده و در چند مورد در شان مریم فیروز نبود. خوشحال کننده بود که مریم فیروز با وجود رنج و عذاب فراوانی که در زندان کشیده  روحیه مقاوم و ذهن چالشگر خود را حفظ کرده است. اما درست در همین لحظه که اوج خصوصیات انسانی او را به نمایش گذاشته اند، فراموش نکرده اند حضیض آنرا هم نشان دهند. مثل این گفته که نبوغ و جنون تن به تن هم می سایند، همان خانمی که زندگینامه ی او را می توان به شخصیت های رمان های ایزابل آلنده و یا توماس مان تشبیه کرد، در لحظه ای دیگر خرسک پلاستیکی و یا کاسه خالی ماست انبار می کند و مثل دختربچه های خل و چل(در سکانس فرانسه و آلمانی حرف زدن) لفاظی می کند.من نه اینها را غیر طبیعی می دانم و نه ادعا میکنم که مریم فیروز بری از این خصوصیات رایج در میان کهنسالان بوده است. نکته ای می خواهم به آن اشاره کنم اینست که فیلمسازان چه تصویری را از مریم فیروز به عنوان یک چهره ی تاریخی به نمایش گذاشته اند و با چه رویکردی به این چهره نزدیک شده اند. مقایسه کنید این فیلم را با فیلم های مشابه ای که از مشاهیر تاریخ معاصر ایران ساخته اند و در این بین فراموش نکنید در متن چه فرهنگی این فیلم ساخته و به نمایش گذاشته شده است.
  

۱۳۹۰ اسفند ۲۲, دوشنبه

خاتمی وفادار به خاتمی!

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، رهبر معنوی جنبش اصلاحگرانه در ایران، بی هیچ مقدمه ای، بی سر و صدا پای صندوق رای در شهرکی دورافتاده حاشیه تهران حاضر شد و به "جمهوری اسلامی" رای داد. او گفته است نمی خواسته با ندادن رای در کنار معاندان نظام قرار گیرد. به گفته ی او این "نظام" حاصل انقلابی مردمی است و این مردم هنوز از این "نظام" دل نکنده اند و او در پی اصلاح "این" نظام است؛ صغرا کبراهایی که آقای خاتمی برای ابراز دلایل رای دادن "شرمگینانه"ی خود آورده است، بجای خود قابل درک و احترام است؛ و می شود فهمید که از بیم تهدیدهای هولناک تصمیم گرفته است  در زمانه ای که گویا همه ی شیرازه ها در حال گسیخته شدن است از نامش مایه گذارد و رای خود را در صندوقی اندازد که خروجی آن آشتی ملی نخواهد بود. خاتمی در اصلاحگری اصرار دارد و در این کار خود ثابت قدم است. اما مایه ی شگفتی است که چرا خاتمی ماه های پر حادثه ای را در سکوت مطلق سپری کرد و پس از اعلام شرایط شرکت در انتخابات که بنوبه ی خود منطقی ونشانه ی تیزهوشی سیاسی او بود، کلمه ای بر زبان نراند و نگفت که منظور ما از شرکت نکردن در انتخابات این نیست که رای نمی دهیم، منظورمان این بوده که لیست انتخابی نمی دهیم. اگر او می خواست همه ی پل ها را پشت سر جنبش اصلاحی نبندد، پیش از برگزاری  انتخابات اعلام می کرد ما بصورت سمبلیک پای صندوق های رای می رویم و به جمهوری اسلامی رای می دهیم. او بخوبی می دانست که پشت سر او خلوت خواهد ماند و بیش از پنجاه درصد مردم ایران که از رای دهی ابا داشته اند دیگر چنین رای سمبلیکی هم به جمهوری اسلامی نخواهند داد.آیا او ، و همه ی آنهایی که به این شیوه ی عمل دل بسته اند می توانند موسوی و کروبی را متقاعد کنند که کوتاه بیایند و به سر کار خود بازگردند؟ اینها فراموش می کنند که موضوع دیگر واکنش به "نتیجه ی یک انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری" نیست. نمی شود انفعال سیاسی را بصورت یک فضیلت به مردم فروخت. رئیس جمهور "شرمسار" را مردم بخوبی می شناسند؛ او رهبر سیاسی جنبش نیست؛ او شخصیتی قابل احترام است که نقش معینی را در تاریخی معاصر ایران ایفا کرده است.همه ی رهبرهای معنوی جنبش ضرورتا رهبران سیاسی کارآزموده ، زبده و خردمند آن نیستند. او انسان فرزانه ای است که در این روزها با صدای بلند یکبار دیگر اعلام کرده است: جمهوری اسلامی نهایت آمال اوست. آیا مردم با او همراهی خواهند شد؟