دیروز ابراز نگرانی کردم، امروز دیگر یقین است که جنگی تمام عیار در شرف وقوع است. جنگنده های فرانسوی و موشک های آمریکایی مواضع لیبیایی را بمباران می کنند تا شورشیان فرصت تنفسی برای بازسازی صفوف خود داشته باشند. ما هم هورا می کشیم! اگر پاره ای از کشورهای غربی چنین می پندارند که می توانند با زیر پا گذاشتن موازین بین اللملی و حتی منشور سازمان ملل متحد با روی آوردن به سیاست های تهدید و مداخله نظامی اراده ی خود را به کشورهای دیگر تحمیل کنند، نه تنها دیگر آبرویی برای این مجامع باقی نمی گذارند، بلکه بدعتی را مرسوم می کنند که هنوز خودشان به آخر خط آن نیاندیشیده اند. این عمل بهترین اثبات برای درستی سیاست های هسته ای جمهوری اسلامی است. آفتاب آمد دلیل آفتاب! حالا بگو چه کسی بهترین حامی احمدی نژاد است؟
۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه
کلاه گشاد...
اگر به پست گذشته ام نگاه کنید خواهید دید که من با تردید و نگرانی به اوضاع لیبی نگاه می کنم و هر روز که می گذرد به نگرانی من افزوده می شود. غرب (اگر نخواسته باشم بنویسم امپریالیسم) در حال تحقق یک ماجراجویی تازه در نقطه ای دیگر از جهان است. من مطمئنم که روزی فرا خواهد رسید که انسان هایی آگاه سناریوی وقایع لیبی را بازخوانی خواهند کرد و این سناریوی شرم آور را بر سفره ی دید مردم جهان پهن خواهند کرد. آنان نشان خواهند داد تا چگونه خواست های بر حق مردم این کشور ملعبه ی دست جنگ افروزان سوداگر شده است. از چهره های مرموز در آب نمک خوابانده که یک شبه "دمکرات" های انساندوست معرفی شدند تا قطع نامه های سازمان های بین المللی که اکثریتشان خود در معرض داوری خلق هایشان قرار دارند. از "اتحادیه ی عرب" که اکثریتشان را دست نشانده های سیاهکار تشکیل می دهند، تا "شورای امنیت" که تنها هم و غم آن به هم نخوردن معادلات بین المللی است. آیا رهبران "جهانی" که چشم اندازشان انتخابات در پیش رو است و انگیزه شان پیروزمند بدر آمدن از آنست می توانند نسبت به سرنوشت "شورشیان بنغازی" دلرحمی نشان دهند؟ آیا دلقک هایی که ساق پای فاحشه های بین المللی افق دیدشان را محصور کرده لیاقت و برازندگی تعیین سرنوشت این محرومان را دارند؟ امیدوارم روزی نقش مطبوعات و رسانه هایی که مردم روزی برای آزادی آن جانفشانی کردند در تدارک روانی این تحولات نیز افشا شود ، که خواهد شد و ما می مانیم و زودباوری ها و ساده دلی هایمان. کجا رفت آن "روح نقاد" که آنقدر از آن سخن گفته شد. عیب از ماست که به این راحتی می توانند یک کلاه گشاد بر سر ما بگذارند.هدف بعدی کجاست؟ مداخله ی نظامی برای نجات جان تظاهر کنندگان سبز؟
۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه
هر که نآموخت از روزگار...
چند روزی از شروع خیزش های مردمی در کشورهای عربی نگذشته بود که "مفسران" اینترنتی ایرانی صفحات سایت های ایرانی مخالف حکومت را پر کردند از "درس" هایی که جنبش "سبز" ایران باید از تجارب این کشورها بیاموزد.سرعت تحولات در منطقه چنان بود که بسیاری از دستگاه های دیپلماسی جهانی از بروز آن شگفت زده شدند. حتی اخوان المسلمین مصری که می گفتند چون نفوذ گسترده ای در میان اقشار گوناگون مردم این کشور دارد پس زلزله نگار خوبی هم هست، از سرعت این تحولات بهت زده و عاجز از واکنش بموقع شد و از جنبش عقب ماند. البته چون نوشتن در فضای مجازی بی هیچ "مالیاتی" امکانپذیر است، از جمله برای صاحب این قلم، و ما ایرانی ها هم "نا خوانده استادیم" سرعت تحولات چنان نبود که مفسران ما را خجلت زده کند و آنان را از ترشح دماغی و قلمی بیاندازد."مردم" تونس در یک پروسه چهار هفته ای رژیم بن علی را ساقط کردند و در مصر مبارک فقط توانست دو هفته در برابر نافرمانی گسترده ی ملی تاب مقاومت از خود نشان دهد. اما لیبی... در لیبی اکنون سه هفته است که ناآرامی در جریان است و نخستین نشانه های یک جنگ داخلی تمام عیار قابل رویت. یا حد اقل آنچیزی که در رسانه های گروهی بین المللی وانمود می شود.اما یک اتفاق قابل توجهی که افتاده است اینست که "مفسران" ما ساکتند! نه از وقایع پسا انقلابی تونس ، و نه از روند شکل گیری دولت جدید و قانون اساسی و انتخابات در مصر خبری هست. از لیبی هم به همین نحو. معلوم نیست چه درسی باید از لیبی آموخت. آیا هیچ ایرانی عاقلی می تواند آرزوی تکرار این رویدادها در ایران را داشته باشد.آیا "جنبش سبز" در ایران، که نمی توان آن را به گروه و دسته ی خاصی محدود کرد، فرسنگ ها جلو تر از همه ی این تحولات نیست؟ آیا می توان خواستار تکرار آن چیزی شد که در لیبی در جریان است؟ آیا اپوزیسیون لیبی از سنخ اپوزیسیون ایرانی است؟ آیا درست نیست که ما در ایران با جامعه ای سر و کار داریم که پروسه ی تمایز اجتماعی بسیار فراتر از این کشورهاست و صد سال تجربه ی خیزش های خرد و کلان انقلابی تاثیر خود را بر آرایش نیروهای سیاسی و تجربه ی اجتماعی ما برجای گذاشته است.درست است که ما از هرگونه تلاشی که در راستای دمکراتیزه کردن حیات کشورهای منطقه انجام می گیرد حمایت می کنیم اما در این میان، که شرح آن رفت، آنقدر تجربه کسب کرده ایم که بتوانیم با چشمانی باز نظاره گر این رویدادها باشیم.
۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه
دست ها از جنبش دمکراتیک لیبی کوتاه!
هفته های گذشته هفته های امید بخشی برای مردم کشورهای شمال آفریقا و خاور میانه بود. هفته های پر جنب و جوشی که می رفت چشم انداز آینده ی بهتری را برای مردم این سرزمین ها بگشاید. اما اکنون ابرهای تیره و تاری این چشم انداز را پشت خود پنهان ساخته است. ابرهای تکرا و تداوم واکنش های آشنا. مردم این کشورها فریاد بر می آورند که "کافی است" ، کاسه ی صبرمان لبریز شده است. ما تاب تحمل قیمومیت را نداریم. ما به اندازه ی کافی بالغ هستیم که بدانیم چه چیزی به نفع ماست و بتوانیم مقدراتمان را بدست خود بگیریم. ما می خواهیم برپای خود بایستیم . نه نیازی به چوبدستی اقتدارگرایان داخلی داریم نه ویلچر ترحم آمیز خارجی. اکنون که در لیبی روند انتقال قدرت با دشواری روبرو شده و موتور جنبش دمکراتیک به روغن سوزی افتاده، نغمه های ناسازی از خارج به گوش می رسد.غرش هواپیماها و ناوهای هواپیمابر آمریکایی و نوچه های همیشه حاضر و آمده ی انگلیسی دارند حلاوت پیروزی قریب الوقوع بر دلقک های حاکم بر تریپولی را بر کام مردم تلخ می کنند.مردم می گویند ما این اجساد را دفن نمی کنیم که به ماقبل تاریخ برگردیم و دستمان را به گدایی همدردی در برابر سلطه گرایان خارجی دراز کنیم.اگر نمی توانید و یا نمی خواهید، برای گرم تر کردن آتش معرکه ای که براه انداخته اید، چاره ای برای خیل فزاینده ی مهاجرین فراری مصری و تونسی بیابید لطفا دستور دهید تا رزومناوهایتان به خانه بازگردند. شما به اندازه ی کافی در عراق و افغانستان جسد کشته زن و کودک بی گناه برجای گذاشته اید. بگذارید مردم لیبی به آرامی تکلیف خود را با همتاهای وطنی شان روشن کنند.اشباح تاریخ را به گورهایشان بازگردانید. سیاست قایق های توپدار نیز از این دسته است!
اشتراک در:
پستها (Atom)