این روزها دور دیگری از مذاکرات "هسته"ای میان نمایندگان جمهوری اسلامی و نمایندگان اروپایی و آمریکایی در بغداد در جریان است. اگر چه پا گرفتن این مذاکرات موفقیتی نسبی به شمار می رود و امید به فیصله دادن به نکات مورد منازعه را از راه ژرفش این گفتگوها افزایش داده است، اما این مذاکرات هنوز به جایی نرسیده است که بتوان بطور قطعی از رفع خطر مداخلات و عملیات جنگجویانه صحبت کرد. هنوز بیم و امید در ترازوی احساسات هموزن نیستند. مردم جهان به همراه مردم ایران خواهان حفظ صلحند و هیچگونه منفعتی از آتش افروزی نصیب آنها نمی شود. اما خواست مردم ایران و آرزوی جهانیان کمترین سهمی در این معادلات دارند و کرسی آنها در این گفتگوها خالی است. مردم امید دارند که کسانی که به نام آنها در این گفتگوها شرکت دارند به مسئولیت تاریخی شان واقف باشند و بدانند که صلح جهانی را به کدام سو سوق می دهند.
قصد من از این نوشته باز کردن موضوع این مذاکرات نیست، در این باره به اندازه ی کافی گفته و نوشته می شود. اما اشاره به یک مورد مشابه را ضروری دانستم تا عمق خطری را که صلح جهانی را تهدید می کند نشان دهم.
در دوران بحران کوبا و مسئله ی استقرار موشک های اتحاد شوروی در این کشور خطر جنگ هسته ای جهان را تهدید می کرد و رهبران آمریکا و اتحاد شوروی، جان اف کندی و خروشچف تا یک قدمی تصمیم به واکنش هسته ای پیش رفتند.نگاهی به اسناد منتشر شده از این دوران نشان می دهد که طرفین در عین پافشاری به اصول خود از یک امر مسلم حرکت کردند و آن اینکه آماده ی پرداخت چه هزینه ای برای رسیدن به اهداف خود هستند.هم جان اف کندی در واکنش های خود رعایت انعطاف را به خرج داد و هم خروشچف به نوبه ی خود به خوبی نشان داد که نمی توان با قربانی کردن جان میلیونها انسان و از میان بردن مبانی زندگی بشری به اهداف سیاسی، هر چقدر هم والا دست یافت. نامه نگاری های خروشچف و فیدل کاسترو در این دوران، که به بروز سوء تفاهم هایی نیز میان ایندو رهبر و کشور انجامید خود به اندازه کافی گویا است. فیدل کاسترو ، و چون او چه گوارا، چنین می پنداشتند که می توان با درگیری هسته ای، حتی اگر به قیمت نابودی آمریکا، شوروی و در وحله نخست کوبا تمام شود به پیروزی رسید. حتی برخی ها بر این عقیده اند که محاسبه آنان این بوده است که جهان سوم، جهان حاشیه تولید سرمایه داری، از این درگیری در امان خواهد ماند و می تواند الگوی رشد خود را داشته باشد! اما طرفین این درگیری می دانستند کجا از عامل تهدید و کجا از انعطاف استفاده کنند، به صورتی که طرف مقابل آبروی خود را حفظ کند و از افتادن در دام واکنش های ناخواسته ولی غریزی پرهیز نماید.