يک کم خوراک فکر.هر از چندگاهی بی فايده نيست درباره ی مسائلی به فکر نشست که شعاع اعتبار آن از امروز و فردا فرا تر می رود. می گويند چرا دوران انقلاب ها و يا بهتر بگويم دوران انقلابات پرولتری به پايان رسيده و امروز در سطح جهانی سرمايه داری حرف آخر را می زند. در همين رابطه چند نکته به نظرم رسيد که می خواستم با شما در ميان بگذارم. اينکه ما ديگر شاهد وقوع انقلاب های پرولتری نيستيم به معنای ان نيست که هيچ توجيه قانع کننده ای برای اين انقلاب ها وجود ندارد و يا اينکه اعتبار و يا بهتر بگويم اهميت عملی خودشان را برای انجام تحولات بنيادی در جامعه از دست داده اند، و يا اينکه "حقيقت" علمی دانش انقلابی و يا آنچه که ما عصاره ی تحليل مارکس می ناميم ابطال شده است. چنين چيزی نيست ،ا،زجمله به اين دليل ساده که حتی نهادهای علمی بورژوازی هم با فراگرفتن مبانی تحليل مارکس توانسته اند با نظارت بر روندهای طبيعی و منطقی از هم پاشی جامعه ی سرمايه داری و يا بديگر سخن با تثبيت ضد انقلابی به تغيير شرايط موجود برای مبارزه ی طبقاتی دست يابند. اما حالا که اين روند با گسست مواجه شده و يا حرکت آن کندتر شده بدين معنا نيست که تضادهای موجود ماهيت آنتاگونيستی شان را از دست داده اند. اما از طرف ديگر هم نبايد به اين اشتباه دچار شد که چون انقلاب هنوز به ثمر نرسيده پس درستی اين تحليل در شرايط تغيير يافته ی موجود کماکان پا بر جاست. مارکس خودش بر اين نکته واقف بود که امکان تأخير در وقوع انقلاب وجود دارد و محتمل می دانست که طبقه ی کارگر همواره آماده ی مبارزه ی طبقاتی انقلابی نخواهد بود، ولی هرگز بر اين نظر نبود که مثلا می شود دخالت دولت در بخش خصوصی و يا حتی دولتی کردن آن را بجای اجتماعی کردن ابزار توليد و تحول مناسبات توليد گرفت. شکست انقلاب پرولتری و يا حتی تضعيف مبارزات کارگری يا حتی تهميداتی که بورژوازی بکار می بندد ،هرگز به معنای رد ضرورت و ماهيت آن نيست. چون خود اين شکست و اين مبارزات که با شکست روبرو شده ، همين ناکامی ها خودش هم بستر اين مبارزات را متحول می سازد. نبايد فراموش کرد که مبارزات کمونيستی هر نتيجه ای هم که داشته است و خواهد داشت بستر تاريخی اين مبارزه را هم دگرگون می سازد. زمانی به اين می گفتند: ديالکتيک مبارزه ی طبقاتی! اينجاست که نقش شرايط عينی و عوامل ذهنی نقش بازی می کنند. بدين خاطر هم نبايد برخوردی جزمی به محتوا و مضمون مفاهيم انديشه ی انقلاب داشته باشيم و آنرا برای تمام فصول معتبر بدانيم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر