بر خلاف انتظار بسیاری که اجرایی شدن برجام و لغو تحریم های اقتصادی جمهوری اسلامی از سوی عمده کشورهای غربی و احیای مناسبات اقتصادی گسترده با این کشورها را محملی برای تاثیرگذاری آن در سیاست داخلی و شکسته شدن انحصار قدرت در ایران می دانستند در روزهای اخیر با رد صلاحیت های گسترده ی نامزدهای اصلاح طلب و اعتدال گرای دو مجلس خبرگان و شورای اسلامی و سخنرانی آقای خامنه ای در جمع کارگزاران انتخابات گویی این انتظار خواست اندیشی برخاسته از عدم شناخت بافت قدرت در جمهوری اسلامی است.
این انتظار با یک محاسبه ی ساده توام بود که اراده ی سیاسی در جمهوری اسلامی تصمیم به حل و فصل مناقشات خود با غرب را گرفته است و نیل به توافق و اجرایی کردن قطعی آن نشان دهنده ی این تصمیم است و هشدارها و اعلام خطرها و پرازیت های گهگاهی از جانب طیف منتهی الیه راست چیزی نیست شل کردن سوپاپ ها برای راضی نگه داشتن خودی هاست و هیچ تاثیر در سرنوشت این سیاست ندارد، زیرا راس نظام چراغ سبز خود را مدت ها پیش از این داده است و نمی تواند به آسانی از راهی که پشت سرگذاشته بازگردد. مهم ترین مولفه ی این استدلال افزایش وزنه ی سیاسی ایران در تحولات کنونی منطقه و بحران سوریه در راس آنست، بیشتر از این نظر که با دخالت ترکیه و عربستان سعودی در این مناقشات و مطرح شدن این دو کشور در حکم قدرت های تاثیر گذار منطقه ای ایران نمی تواند دست روی دست گذاشته و با روند جاری در سیاست گذاری برای منطقه که کشورهای غربی به همراه روسیه در حال تنظیم آنند وداع کند. علاوه بر آن دوران قهر و آشتی های کودکانه که ادبیات لات واری دوران احمدی نژاد نمونه ی خاص آن بود به فرجام فاجعه بار و ننگ آلودی رسیده که نه تنها برای ایران حاصلی در بر نداشته بلکه ابعاد زیان و ضرر آن هنوز قابل رویت نیست. سویه ی دیگر این استدلال این است که این سیاست راه سرمایه گذاری های ضرور اقتصادی غرب در ایران را باز کرده و در موقعیتی که ایران نمی تواند به تنهایی و با تکیه بر بنیه ی اقتصادی خود ضرورت های نوسازی زیربنای اقتصاد ویران و بحران زده ی خود را را برآورده سازد با یاری گرفتن از این راهکار در این گستره نیز به جز سود عاید دیگری نسیب ایران نمی شود.
این ها استدلال هایی است که نمی توان به سادگی رد کرد و در هر دو مورد، گذشته از چگونگی اجرایی شدن آن تردید ناپذیرند. تنش زدایی با غرب و در منطقه سیاستی است درست که با تاخیری سی و پنج ساله روبرو است و نمی توان با آن مخالفت کرد. تلاش در راستای کشیده نشدن آتش این درگیری ها به ایران تلاشی است مقدس که به پشتیبانی تک تک ایرانی ها نیاز دارد.
اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه روا داشتن نرمش سیاسی که در سیاست خارجی هویدا شد به سیاست داخلی، که انتخابات پیشارو می توانست در حکم محملی برای شروع آن تلقی شود.
این انتظار با یک محاسبه ی ساده توام بود که اراده ی سیاسی در جمهوری اسلامی تصمیم به حل و فصل مناقشات خود با غرب را گرفته است و نیل به توافق و اجرایی کردن قطعی آن نشان دهنده ی این تصمیم است و هشدارها و اعلام خطرها و پرازیت های گهگاهی از جانب طیف منتهی الیه راست چیزی نیست شل کردن سوپاپ ها برای راضی نگه داشتن خودی هاست و هیچ تاثیر در سرنوشت این سیاست ندارد، زیرا راس نظام چراغ سبز خود را مدت ها پیش از این داده است و نمی تواند به آسانی از راهی که پشت سرگذاشته بازگردد. مهم ترین مولفه ی این استدلال افزایش وزنه ی سیاسی ایران در تحولات کنونی منطقه و بحران سوریه در راس آنست، بیشتر از این نظر که با دخالت ترکیه و عربستان سعودی در این مناقشات و مطرح شدن این دو کشور در حکم قدرت های تاثیر گذار منطقه ای ایران نمی تواند دست روی دست گذاشته و با روند جاری در سیاست گذاری برای منطقه که کشورهای غربی به همراه روسیه در حال تنظیم آنند وداع کند. علاوه بر آن دوران قهر و آشتی های کودکانه که ادبیات لات واری دوران احمدی نژاد نمونه ی خاص آن بود به فرجام فاجعه بار و ننگ آلودی رسیده که نه تنها برای ایران حاصلی در بر نداشته بلکه ابعاد زیان و ضرر آن هنوز قابل رویت نیست. سویه ی دیگر این استدلال این است که این سیاست راه سرمایه گذاری های ضرور اقتصادی غرب در ایران را باز کرده و در موقعیتی که ایران نمی تواند به تنهایی و با تکیه بر بنیه ی اقتصادی خود ضرورت های نوسازی زیربنای اقتصاد ویران و بحران زده ی خود را را برآورده سازد با یاری گرفتن از این راهکار در این گستره نیز به جز سود عاید دیگری نسیب ایران نمی شود.
این ها استدلال هایی است که نمی توان به سادگی رد کرد و در هر دو مورد، گذشته از چگونگی اجرایی شدن آن تردید ناپذیرند. تنش زدایی با غرب و در منطقه سیاستی است درست که با تاخیری سی و پنج ساله روبرو است و نمی توان با آن مخالفت کرد. تلاش در راستای کشیده نشدن آتش این درگیری ها به ایران تلاشی است مقدس که به پشتیبانی تک تک ایرانی ها نیاز دارد.
اما این تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه روا داشتن نرمش سیاسی که در سیاست خارجی هویدا شد به سیاست داخلی، که انتخابات پیشارو می توانست در حکم محملی برای شروع آن تلقی شود.
Hallo,wie lange muss man warten,bis du schliesslich etwas neues ueber Bloch schreibst?Oder hast du geschrieben?
پاسخحذفسلام خسته نباشید
پاسخحذفچرا دیگری چیزی نمینویسید و منتشر نمیکنید؟