و دوره ی دیگری در راه است...
از آخرین مطلبی که در این صفحه جای داده ام پنج سال می گذرد. امید به بهبود اوضاع چه در ایران و چه در جهان جایش را به بیم و هراس نفس گیری داده است. به هر طرف نگاه می کنی آتش و دود. هم زیست بوم انسانی در خطر نابودی است و هم جوامع انسانی دستخوش از هم گسیختگی و انقراض. گویی این کم بود ویروس کرونا هم چون یکی از سواران آخرزمانی شیپور نابودی را به صدا آورده تا انسان در برابر آفریدگار صف کشد. انتقام طبیعت از انسان، انتقام سرکشی در برابر آن یا غره شدن در عقلانیتی که او را گام به گام از خاستگاه حیوانی-طبیعی خود دور کرد و نیروی غریزی بقاء خود را نیز از دست داد؟ اما نگاهی اینچنینی به آن چه که زمان-تاریخ نام گرفته نه کار من است و نه چنان قربتی با آن دارم. من بیشتر دوستدار آنم که برای پیش گویی صد سال آینده باید نگاهی به تاریخ صد سال گذشته انداخت؛ بشر هنوز آموختنی های بسیاری دارد. زمانی که پیروزمندانه انسان از سوژه بودن دست کشید و ادعا کرد می تواند کنشگرانه خود و پیرامونش را تکامل بخشد. انسانی که دیگر اسیر طبیعت نبود، امروز بیش از پیش به مقامی رسیده که می تواند طبیعت را از لوث وجود خود پاک کند؛ زمین به وجود انسان برای بقا نیازی ندارد، ولی این انسان، وجود خود را وامدار این طبیعت و بقایش در گرو پاسداری از این زیست بوم است. انسان پیشین چنان که خود را در سایش به این طبیعت از مرتبه حیوانی به مقام انسانی برکشید، امروز نیز چاره ای ندارد جز از در آشتی درآمدن با این طبیعت، که امروز تا حدی برساخته ی اوست. ظرف تحمل طبیعت لبالب از زیاده خواهی های انسان است.الگوی زیستی انسان امروزی با مقتضیات محدود این زیست بوم ناساز است. یا باید خود را با این مقتضیات دمساز کرد یا این انسان وادار است سیر قهرقرایی در پیش گیرد، آینده جهل و ظلمت بار او در آئینه ی گذشته چهره نمایی می کند.
تا این حد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر